یاس نبی

وبلاگی جامع درباره حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها

یاس نبی

وبلاگی جامع درباره حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها

«اشهد أن علیاً ولی‌الله» چرا به اذان اضافه شد


مانی که معاویه، لعن بر علی(ع) را بر بالای منبرها و مأذنه‌ها علنی کرد، شیعه امامیه، به این فکر افتاد که برای جلوگیری از این بدعت، ولایت امیرالمؤمنین(ع) و شهادت به ایشان را به قصد تبرک، در اذان‌ها اعلام کند.

به گزارش فارس، همزمان با آغاز ایام حج بیت‌الله الحرام و حضور عاشقانه و عارفانه حاجیان در سرزمین وحی، خوب است نگاهی دوباره به سنت حضرت رسول صلی الله علیه و آله در خصوص مسئله اذان، وضو و نماز داشته باشیم و بدعتی که متأسفانه پس از رحلت آن حضرت در این مسائل به وجود آمد.  
 
بخش نخست این نوشتار به موضوع اذان پیامبر(ص) اختصاص دارد.
 
* برداشت اول/ سنت
 
اذان، یکی از نشانه‌های دین الهی است که از سوی خداوند متعال بر رسول‌الله صلی الله علیه و آله نازل شده است و جبرئیل امین، اصل، جزئیات، شیوه و سبک آن را به ایشان آموخته و روشن است که هیچ فردی در پیدایش آن دخالت نداشته، در کاستن یا افزودن آن نیز کسی حق تصرف نداشته است.
 
اذان هجده فصل دارد که عبارتند از: 4 تکبیر، 2 شهادت بر توحید، 2 شهادت بر رسالت، 2 بار حی علی الصلاه، 2 بار حی علی الفلاح، 2 بار حی علی خیر العمل، 2 تکبیر و 2 تهلیل(لا اله الا الله). 
 
* برداشت دوم/ بدعت
 
دو بدعت در اذان شکل گرفت؛ حذف «حی علی خیر العمل» در تمام اذان‌ها و اضافه‌ کردن «الصلاة خیر من‌النوم» در اذان صبح!
 
1. حذف؛ حافظ علوی، یکی از عالمان مشهور غیر‌ شیعه نقل می‌کند که خاندان رسول خدا (ص) بر وجود «حی علی خیر‌العمل» در اذان اتفاق نظر دارند و اذان‌گویان در دوران خلافت ابوبکر نیز به همین شیوه اذان می‌گفتند؛ اما وقتی عمر، زمام خلافت را به دست گرفت، گفت: «گفتن حی علی خیرالعمل را ترک کنید تا مردم به بهانه این که نماز، بهترین عمل است، جهاد را ترک نکنند». او نخستین فردی بود که این فصل از اذان را ترک کرد!
 
2. اضافه؛ خلیفه دوم، در اذان صبح پس از «حی علی الفلاح» جمله «الصلاة خیر من النوم» را افزود که این افزوده را «تثویب» می‌نامند. به گفته مالک، پیشوای فرقه مالکیه، هنگامی که مؤذن، نزد عمر آمد تا فرا رسیدن وقت نماز صبح را به او اعلام کند، عمر خواب بود و او فریاد بر آورد: «الصلاة خیر من‌النوم». عمر، این جمله را پسندید و به او دستور داد تا از این پس، این عبارت را در اذان صبح قرار دهند. ابن‌حزم، دانشمند معروف سنی، ضمن نفی «الصلاة خیر من النوم»، مدعی است که این جمله، از سنت‌های رسول خدا (ص) نیست.
 
* برداشت سوم/ درنگ
 
1. کسانی که به اذان دستبرد زدند و بانی کاستی و فزونی اجزای آن شدند، برای توجیه علمکرد خود، این گونه وانمود کردند که صورت اذان را «عبدالله بن زید» در خواب دید و آن را به رسول‌الله (ص) گزارش کرد و این شیوه اذان، به تأیید پیامبر (ص) رسید!
 
در سستی این ادعا، باید بر این نکته تأکید کرد که امور شرعی مهمی چون نماز و اذان، از وحی سرچشمه می‌گیرند. امام صادق(ع)، ضمن نقد این فکر سست، فرمود: «وحی بر پیامبر شما نازل می‌شود؛ حال گمان می‌برید که او اذان را از عبدالله بن زید ستانده است»!
 
2. «حی علی خیرالعمل»، در دوران رسول‌الله (ص)، جزو اذان و اقامه بوده است و منابع شیعه و سنی، بر آن هم‌داستان هستند؛ اما متأسفانه به دلیل بروز بدعت‌هایی پس از رحلت پیامبر (ص)، این بخش از اذان حذف شد و اعتراض بسیاری از اصحاب را نیز به دنبال داشت.
 
الف) دانشمند سنی، معروف به سیاغی (متوفای 1221 ق) در کتاب «الروض النضیر» می‌نویسد: صحیح آن است که اذان با «حی علی خیرالعمل» تشریع شده است؛ گذشته بر این، همگان اتفاق نظر دارند که در روز خندق، این جمله، جزء اذان بوده است.
 
ب) متقی هندی، نویسنده کتاب «کنزل العمال»، چنین نقل می‌کند: بلال در اذان صبح، «حی علی خیر‌العمل» می‌گفت.
 
ج) مؤید بالله زیدی، در کتاب «شرح تجرید»، از این سخن رسول خدا صلی‌الله علیه و آله یاد می‌کند که فرمود: «بهترین اعمال شما، نماز است» و آنگاه بلال را امر فرمود که در اذان، «حی علی خیرالعمل» بگوید».
 
د) حافظ علوی زیدی، در رساله خاص خود به نام «الأذان بحی علی خیر العمل»، از ابی‌محذوره، یکی از اصحاب رسول خدا (ص) نقل می‌کند که پیامبر به وی اذان را آموخت و یکی از فصول آن، «حی علی خیرالعمل» بود.
 
ه) امام باقر علیه‌السلام فرمود: «در اذان من و پدرانم، پیامبر و علی و حسن و حسین و علی بن الحسین علیهم‌السلام، «حی علی خیرالعمل»، وجود دارد».
 
و) اهل‌بیت رسول خدا (ص) و بسیاری از اصحاب و تابعین، پس از بدعت صورت گرفته، در اذان خود، «حی علی خیرالعمل» را قرائت می‌کردند. قاسم بن محمد، یکی از بزرگان فرقه زیدیه، چنین نقل می‌کند: «اتفاق است بر این که ابن عمر و حسن و حسین علیهما‌السلام و بلال و جماعتی از اصحاب، در اذان خود، «حی علی خیرالعمل» را می‌گفتند». محمد بن سیرین، درباره عبدالله بن عمر، فرزند خلیفه دوم، نقل کرده که او همواره در اذان خود، «حی علی خیرالعمل» می‌گفت.
 
ز) علاءالدین قوشچی، دانشمند بزرگ سنی مذهب (متوفای 879ق)، از طبری نقل می‌کند که عمر چنین گفت: «سه چیز در زمان رسول خدا (ص) وجود داشته که من حرام‌کننده آنها و عقوبت کننده بر مرتکبان آنها هستم؛ متعه حج، متعه نساء و حی علی خیرالعمل در اذان». قوشچی پس از نقل این سخن، به عذر تراشی برای اقدام بدعت آمیز عمر دست می‌زند و آن را اجتهاد می‌شمارد! او می‌نویسد: چنین کاری از سوی عمر، سبب سرزنش او نمی‌شود؛ زیرا مخالفت یک مجتهد با دیگری در مسائل اجتهادیه، بدعت نیست!
 
ح) این ابی‌عمیر می‌گوید: از امام رضا (ع) درباره علت حذف «حی علی خیرالعمل» سؤال کردم و امام فرمود: علت ظاهری، به دلیل آن بود که مردم با توجه بسیار به نماز، جهاد را رها نکنند؛ اما علت باطنی آن، این است که بهترین عمل، ولایت است و کسی که امر به حذف «حی علی خیر‌العمل» نموده، قصدش دور کردن مردم از ولایت بوده است.
 
3. وجود «الصلاة خیر من النوم» در میان اذان صبح، ادعایی بی‌دلیل و بدعتی در کنار بدعت‌های دیگر بوده است و عالمان سنی نیز در اصل و شیوه «تثویب»، هم‌نظر نیستند و بین آنان، اختلافات زیادی است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
 
الف) شافعی، تثویب را مکروه می‌داند و مدعی است که اگر مجاز بود، ابومحذوره بدان اشاره می‌کرد؛ زیرا او اذان‌گوی نبی اکرم(ص) بود و به تمام فصل‌های اذان اشاره کرده بود.
 
ب) ابوبکر رازی حنفی (متوفای 370 ق)، «الصلاة خیر من النوم» را جزء اذان نمی‌داند.
 
4. فقهای شیعه، شهادت سوم (اشهد ان علیاً ولی‌الله) را جزو اذان نمی‌دانند و فتوا می‌دهند که اگر فردی، این شهادت را به عنوان جزئی از اذان بگوید، کار حرامی مرتکب شده و گناه کرده است. این شهادت، بدون قصد جزئیت در اذان، جایز و یا مستحب است و مبنای این استحباب، آن است که علی(ع) به حکم قرآن و حدیث رسول گرامی(ص)، ولی خداست و مفسران، اذعان دارند که قرآن مجید با نزول این آیه، بر ولایت امام علی(ع)، تصریح کرده است: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ؛ تنها ولی و سرپرست شما، خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند؛ همان کسانی که نماز را برپا می‌دارند و در حال رکوع، زکات می‌دهند».
 
عبدالمحسن عبدالله سراوی، دانشمند سوری، در کتاب «القطوف الدانیة» می‌نویسد: شیعه در اذان، شهادت به ولایت را به قصد جزئیت نمی‌گوید؛ بلکه از زمانی که معاویه، لعن بر علی‌بن ابی‌طالب (ع) را بر بالای منبرها و مأذنه‌ها علنی کرد، شیعه امامیه، به این فکر افتاد که برای جلوگیری از این بدعت و پنهان شدن ولایت امیرالمؤمنین (ع)، شهادت به آن را به قصد تبرک، در اذان‌ها اعلام دارد؛ همان گونه که خداوند متعال، این امر را کتمان نکرده، در قرآن کریم، به ولایت امام علی(ع) اشاره کرده است.
 
از این رو، فقیهان شیعه، بر این نکته تاکید دارند که این شهادت، شعار شیعه است و نباید آن را به قصد جزئیت در اذان ذکر کرد؛ وگرنه بدعت است. شهید اول (متوفای 786 هجری) می‌نویسند: «شهادت به ولایت علی(ع)، از احکام ایمان است؛ نه از الفاظ اذان».

معنی لغوی فاطمه


معنی لغوی فاطمه
فَطَمَ- فِطاماً فَطْماً الولدَ: فصله عن الرضاع.
در لغت وقتى طفل از شیر گرفته مى‏شود، مى‏گویند: فَطَمَ الولدَ.
«فاطمه وصفى است از مصدر فطم. و فطم در لغت عرب به معنى بریدن، قطع کردن و جدا شدن آمدن است. این صیغه که بر وزن فاعل معنى مفعولى مى‏دهد، به معنى بریده و جدا شده است. فاطمه از چه چیز جدا شده است؟» (1)
در روایات بسیارى به وجه تسمیه‏ى آن حضرت به «فاطمه» اشاره شده است. فاطمه از جهل و پلیدى جدا شده است:
عن الباقر علیه‏السلام قال:... ثم قال:
«إنّی فطمتک بالعلم، و فطمتک عن الطّمت. ثم قال أبوجعفر علیه‏السلام: واللَّه لقد فطمها اللَّه تبارک و تعالى بالعلم و عن الطّمث بالمیثاق.
امام باقر علیه‏السلام فرمودند: خداوند فاطمه‏ى زهراء را از جهل و پلیدى جدا نموده است، لذا «فاطمه» نام گرفته است. ایشان سپس ادامه دادند: به خدا قسم، خداوند در عالم پیمان و عهد (یعنى عالم ذر) فاطمه علیهاالسلام را از جهل و پلیدى جدا کرده است.» (2)
فاطمه از شرّ به دور است
.
قال الصادق علیه‏السلام:
«أتدرون أىّ شى‏ء تفسیر «فاطمة»؟ قلت: أخبرنی یا سیدی! قال:
فطمت من الشّر. ثم قال: لولا أن أمیرالمؤمنین علیه‏السلام تزوجها لما کان لها کفو إلى یوم القیامة على وجه الأرض آدم فمن دونه،
امام صادق علیه‏السلام فرمودند: مى‏دانید تفسیر فاطمه چیست؟ و فاطمه چه معنایى دارد؟ عرضه داشتم: مرا آگاه بنما چه معنایى دارد. فرمودند: «فاطمه» از شر و بدى جدا گردیده است. سپس فرمودند: اگر امیرالمؤمنین علیه‏السلام با حضرت زهرا علیهاالسلام ازدواج نمى‏کرد، هیچ‏کس همتاى زهرا علیهاالسلام نبود، از زمان حضرت آدم تا روز قیامت کفو و همتایى براى زهرا علیهاالسلام یافت نمى‏شد.» (3)
فاطمه و دوستانش از آتش بازگرفته شده‏اند
.
ولى شیرین‏ترین تفسیر از علت نامگذارى فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام روایاتى است که مى‏گوید «فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام» «فاطمه» نامیده شد، زیرا شیعیان آن حضرت، از آتش جهنم بازگرفته شده‏اند.
عن الرضا عن آبائه علیهم‏السلام قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله:
«یا فاطمة! أتدرین لم سمیتِ «فاطمة»؟ قال على علیه‏السلام: لِمَ سمّیتْ؟ قال: لانها فطمتْ هى و شیعتها من النار؛
امام رضا علیه‏السلام از اجدادش نقل مى‏فرماید: پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: اى فاطمه! آیا مى‏دانى که چرا «فاطمه» نام گرفتى؟ امیرالمؤمنین علیه‏السلام عرضه مى‏دارند: شما بفرمایید
چرا فاطمه، «فاطمه» نامیده شده است. پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: زیرا «فاطمه علیهاالسلام» و شیعیان فاطمه از آتش جهنم بازگرفته شده‏اند و به آتش نخواهند رفت.» (4) پیمان خدا، بر آزادى دوستداران فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام.
عن محمّد بن مسلم قال: سمعت أباجعفر علیه‏السلام یقول:
«لفاطمة علیهاالسلام وقفة على باب جهنم فإذا کان یوم القیامة، کتب بین عینی کل رجل مؤمن أو کافر. فیؤمر بمحبّ قد کثرت ذنوبه إلى النار. فتقرء بین عینیه محبّا. فتقول: إلهی و سیدی سمیتنی فاطمة و فطمت بی من تولانی و تولى ذریتی من النار و وعدک الحق و أنت لاتخلف المیعاد. فیقول اللَّه عز و جل: صدقت یا فاطمة انى سمیتک «فاطمة» و فطمت بک من أحبک و تولاک و أحب ذریتک و تولاهم من النار و وعدى الحق و أنا لا اُخلف المیعاد و إنّما امرت بعبدی هذا إلى النار لتشفعی فیه فاشفعک لیتبین لملائکتی و أنبیائی و رسلی و أهل الموقف موقفک منی و مکانتک عندی فمن قرأت بین عینیه مؤمناً فجذبت بیده و أدخلته الجنة.
امام باقر علیه‏السلام فرمودند: در روز قیامت حضرت فاطمه علیهاالسلام بر در جهنم توقفى دارند. روى پیشانى هرکس نوشته شده است که مؤمن است یا کافر. در این هنگام به یکى از دوستان خطاکار حضرت فاطمه علیهاالسلام، فرمان مى‏دهند به طرف جهنم برو. فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام روى پیشانى او را مى‏خواند: (بر روى پیشانى او نوشته شده است) «دوستدار زهراء».
«فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام به درگاه خداوند عرضه مى‏دارد: خدایا! پروردگارا! نام مرا «فاطمه» نهادى و فرمودى: «به خاطر تو، دوستدارانت و دوستداران فرزندانت را از آتش جهنم رهایى مى‏بخشم.» وعده‏ى تو همیشه حق بوده و هیچ‏گاه خلاف وعده‏ى خود عمل نکرده‏اى.
«خداوند متعال مى‏فرماید: فاطمه جان! چنین است که مى‏گویى. من تو را فاطمه نام نهادم و هرکس که تو را دوست بدارد، یا فرزندان تو را دوست بدارد، او را از آتش جهنم رهایى مى‏بخشم، وعده‏ى من راست است و من خلاف وعده‏ى خود عمل نمى‏کنم. من این بنده‏ام را به طرف جهنم فرستادم تا تو او را شفاعت کنى و فرشتگان و پیامبران من و هرکس در محشر است مقام تو را پیش من ببینند. هرکس را که مؤمن (و عاشق) یافتى دستش را بگیر و داخل بهشت نما.» (5) خلایق از معرفت فاطمه عاجزند.
قال الصادق علیه‏السلام:
«إنا أنزلناه فى لیلة القدر، اللیلة، فاطمة والقدر، اللَّه. فمن عرف فاطمة حق معرفتها، فقد أدرک لیلة القدر و إنّما سمیت «فاطمة» لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها،
امام صادق علیه‏السلام درباره آیه‏ى کریمه «إنّا أنزلناه فى لیلة القدر» فرمود:مراد از «لیلة» فاطمه است. مراد از «قدر» خداوند است، پس هرکس مادرم فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام را آنگونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است. مادرم «فاطمه» نامیده شد، زیرا خلایق از معرفت او عاجزند.» (6)
فاطمه مشتق از فاطر است.
قال النبى صلى اللَّه علیه و آله لفاطمة علیهاالسلام.
«شق اللَّه لک یا فاطمة! إسماً من أسمائه، فهو «الفاطر» و أنت «فاطمة.»
پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله به حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمودند: اى فاطمه‏ى من!
خداوند براى تو اسمى از اسامى خود برگرفته است. (7) خداوند «فاطر» است و نام تو را «فاطمه» گذاشته است.» (8)
نام فاطمه برگرفته از نام خداوند
«هذه «فاطمة» و أنا فاطر السماوات والأرضین فاطم، أعدائی عن رحمتی یوم فصل قضائی و فاطم أولیائی عمّا یعتریهم و یشینهم فشققت لها إسماء من إسمی، من فاطر زمین و آسمان هستم (یعنى خالق آسمان و زمین هستم.) و در روز قیامت دشمنان خود را از رحمتم محروم مى‏گردانم و اولیاى خود را، از هر چه آنها را مى‏آزارد و ناپسند دارند، جدا نموده‏ام، پس نام «فاطمه» را از نام خود مشتق نمودم. (9)

منبع مطالب:

مرکز اطلاع رسانی آل بیت (ع)

1- سید جعفر شهیدى، زندگانى فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام، ص 34.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 13، ر 9 از علل‏الشرایع.
3- فاطمه الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 71 از مقتل الحسین خوارزمى، ص 65 و مناقب ترمذى.
4- فاطمة الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 70.
5- بحارالانوار، ج 8، ص 50، ر 58 از علل‏الشرایع.
6- بحارالانوار، ج 43، ص 65 ر 58 از تفسیر فرات بن ابراهیم.
7- اشتقاق بر سه قسم است. 1- صغیر 2- کبیر 3- اکبر، اشتقاق صغیر آن است که مشتق مشتمل بر حروف مشتق منه باشد و ترتیب حروف نیز در آن رعایت شده باشد، مانند یضرب و ضارب و مضروب که از «ضرب» مشتق مى‏شود. اگر در اشتقاق، مشتق مشتمل بر حروف مشتق منه باشد، لکن ترتیب حروف ملحوظ نباشد، آن را «اشتقاق کبیر» گویند، مانند جذب و جبذ، حمد و مدح، غرد و رغد. اگر در اشتقاق مشتق مشتمل بر بعض حروف مشتق منه باشد و در معنى چنان مناسبتى داشته باشد که صلاحیت رجوع معنا به سوى آن باشد، آن را «اشتقاق اکبر» گویند، مانند: ثلم و ثلب، قصم و فصم، خضم و هضم، حزوجز، فطر و فطم، نبع و نیع، نزح و نزف. لفظ فطر به معناى شق و ابتداء و انشاء و امثال اینها آمده است و فطم به معناى فصل و قطع و منع آمده و هر یک مستلزم دیگرى هستند، پس اشتقاق فاطمه از فاطر، اشتقاق اکبر است. شاید اشاره باشد به اینکه حضرت زهرا علیهاالسلام مظهر صفت فاطریت حق جل و علا و متادب به آداب اللَّه و متخلق به اخلاق اللَّه مى باشد (با قدرى تلخیص و تصرف از جنه العاصمه، ص 49.)
8- بحارالانوار، ج 43، ص 15.
9- بحارالانوار، ج 26، ص 326، ر 10. از تفسیر الإمام العسکرى..

مناظره امام علی(ع) باابوبکر

دانلود کتاب پالایش وجود با فرمت اجرایی

مناظره اعتقادى امیرالمؤ منین على علیه السلام با خلیفه اوّل پیرامون ولایت


امام صادق علیه السلام روایت فرمود :
آنگاه که امیرالمؤ منین علیه السلام را از حقّ مسلّم خود محروم ساختند و امر خلافت بر ابابکر استقرار یافت .
ابابکر خواست در برابر آن حضرت بر این عمل خلاف خود عذر بیاورد ، لذا در خلوت به حضور آن حضرت رسید و شروع به عذر تراشى کرد و گفت :
(
یا ابالحسن ، به خدا سوگند، مرا در کار خلافت میل و رغبتى نبود و نه آن اعتمادى را که امّت به آن محتاجند در خود مى بینم ، و نه نیروى مالى دارم و نه عشیره زیادى ، و نه خود را به این مقام از دیگران سزاوارتر مى دانم .)حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود :
اگر مسئله چنین است ، پس چه چیز تو را به این کار وادار نموده است ؟
خلیفه اوّل گفت :
حدیثى از پیامبر شنیده ام که فرمود :خداوند امّت مرا به گمراهى جمع نمى کند ، چون اجماع مردم را دیدم از گفتار پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم پیروى کردم و هرگاه مردم را مخالف این امر مى دانستم ، هرگز این مقام را قبول نمى کردم .امام على علیه السلام فرمود :
از زبان پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم نقل کردى که خداوند امّت مرا به گمراهى جمع نمى کند،
آیا من هم فردى از امّت بودم یا نه ؟
آیا گروه دیگرى که از خلافت و بیعت امتناع داشتند ، مانند : سلمان ، عمّار، ابوذر ، مقداد ، سعد بن عباده و جمعى از انصار که با او بودند ، آیا از امّت بودند یا نه ؟
خلیفه اوّل گفت :
آرى شما و همه ایشان از امّت بودید.

حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود :
پس در این صورت حدیث پیامبرعلیه السلام را چگونه براى خلافت خود دلیل و مدرک مى دانى ؟
در حالى که ایشان با خلافت تو مخالف بودند،
و در میان امّت براى آنها عیب و نقص نمى باشد و از یاران ممتاز پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم هستند.خلیفه اوّل گفت :
من تا خاتمه کار خلافت از مخالفت ایشان بى اطّلاع بودم ، وقتى هم که با خبر شدم ، ترسیدم ، اگر خودم را کنار بِکِشَم مردم از دین برگردند.حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود :
بگو کسى که شایسته این مقام است چه خصوصیّاتى را باید داشته باشد؟
خلیفه اوّل گفت :
خیرخواهى ، وفا ، عدم چاپلوسى ، نیک سیرتى ، آشکار ساختن عدالت ، عالم بودن به کتاب و فصل الخطاب ، داشتن زهد در دنیا و بى رغبتى نسبت به آن ، اخذ نمودن حقّ مظلوم از ظالم و ستمگر و در این امر دور و نزدیک یکسان است . (بعد خلیفه اوّل ساکت شد.)حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود :
سبقت در اسلام و قرابت با پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم چطور ؟
خلیفه اوّل گفت :
آرى باید سبقت در اسلام و قرابتش با پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم مسلّم باشد.امام على علیه السلام فرمود :
تو را به خدا سوگند مى دهم ابابکر! صفاتى را که گفتى ، آیا در وجود خود مى یابى ، یا در وجود من ؟
خلیفه اوّل گفت :
در وجود تو یا ابالحسن .حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود :
تو را به خدا، آیا دعوت رسول خدا را ، نخست من اجابت کردم یا تو.خلیفه اوّل گفت :
البتّه تو .1

حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود :
آیا سوره برائت را من در مراسم حج به مشرکین ابلاغ کردم یا تو؟
خلیفه اوّل گفت :
بلى تو قرائت کردى .حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود :
آیا در موقع هجرت پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم من جان شیرین خویش را سِپَر آن حضرت قرار دادم یا تو؟
خلیفه اوّل گفت :
الحَقّ که تو بودى .امام على علیه السلام فرمود :
آیا در روز غدیر (( بنا به فرموده پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم )) من مولاى تو و همه مسلمانان شدم ، یا تو ؟
خلیفه اوّل گفت :
بله تو .حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود :
آیا در آیه زکات ولایتى که با ولایت خدا و پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم هم ردیف آمده مربوط به تو است یا به من ؟
خلیفه اوّل گفت :
مربوط به تو است .امام على علیه السلام فرمود :
آیا حدیث منزلت که از پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم وارد شده (( اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى ))2 درباره من بوده یا درباره تو ؟
خلیفه اوّل گفت :
البتّه درباره تو .حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود :
آیا پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم براى مباهله مشرکینِ نصارا با اهل و فرزندان من به سوى آنها خارج شد یا با تو و فرزندانت ؟
خلیفه اوّل گفت :
با تو و فرزندانت خارج شد .امام على علیه السلام فرمود :
آیه تطهیر 3 درباره من و اهل بیت من نازل شده یا درباره تو و اهل بیت تو؟
خلیفه اوّل گفت :
یقینا براى تو و اهل بیت تو نازل گردید.

حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود :
آیا در زیر عبا (کساء) من و همسرم فاطمه و فرزندانم به دعاى پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم تاءیید شدیم ، یا تو ؟
خلیفه اوّل گفت :
تو و فرزندانت بودید .امام على علیه السلام فرمود :
آیا من صاحب آیه (( یُوفُونَ بِالنَّذرِ وَ یَخافُونَ یَوْما کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیرا)4 هستم یا تو هستى ؟
خلیفه اوّل گفت :
البتّه توئى .حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود :
آیا تو بودى آنکه آفتاب براى او برگشت تا او نماز خود را خواند سپس غروب نمود ، یا من بودم ؟
خلیفه اوّل گفت :
تو بودى .امام على علیه السلام فرمود :
آیا تو بودى آنکه در روز اُحُد از جانب آسمان او را چنین ندا دادند :
((
لا فَتى اِلاّ عَلِىُّ ، لا سَیْفَ اِلاّ ذُوالفَقار )) یا من بودم ؟
خلیفه اوّل گفت :
البتّه تو بودى .حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود :
آیا تو بودى آنکه در روز خیبر رسول خداصلى الله علیه و آله و سلم پرچمش را به دست او داد، و خداوند با دست او قلعه خیبر را گشود یا من بودم ؟
خلیفه اوّل گفت :
تو بودى .امام على علیه السلام فرمود :
آیا تو بودى که با کشتن ((پهلوان نامى عرب )) عَمر بن عَبْدَوُدْ ، غُصّه و اندوه را از چهره پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم و مسلمین زایل کرد یا من بودم ؟
خلیفه اوّل گفت :
کارِ تو بود .

حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود :
آیا پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم تو را به سوى طایفه جِن ماءموریّت داد یا من را ؟
خلیفه اوّل گفت :
یا على ! تو بودى .امام على علیه السلام فرمود :
آیا آن کَس که پیامبر خداصلى الله علیه و آله و سلم او را براى تزویج دخترش فاطمه سلام الله علیها برگزید و فرمود : خدا او را در آسمان براى تو تزویج کرده است ، من هستم یا تو؟
خلیفه اوّل گفت :
البتّه تو هستى .حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود :
آیا حَسَن و حسین علیهما السلام دو نواده و ریحانه پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم آنگاه که فرمود:
((
آن دو سیّد جوانان اهل بهشت هستند و پدرشان بهتر از آنهاست )) ، آن پدر منم یا تو؟
خلیفه اوّل گفت :
البتّه تو هستى .امام على علیه السلام فرمود :
آیا برادر تو است آنکه به وسیله دو بال زینت یافت و در بهشت با فرشتگان پَر مى زنَد ، یا برادر من است ؟5
خلیفه اوّل گفت :
برادر تو است .حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود :
آیا تو ضامن پرداخت قَرض پیامبر خداصلى الله علیه و آله و سلم بودى ((که در میان مردم ندا مى داد: آنکه از صاحبان وام ، مدّت وامشان پایان یافته بیاید از من دریافت کند)) ، یا من بودم ؟6
خلیفه اوّل گفت :
تو بودى .امام على علیه السلام فرمود :
آیا من هستم آنکه پیامبر خداصلى الله علیه و آله و سلم مرا به جنگِ ناکثین ، قاسطین و مارقین با تاءویل قرآن خبر داد یا تو؟
خلیفه اوّل گفت :
آرى تو هستى .

حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود :
آیا آنگاه که پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم مى خواست آن مرغ بریان را که احسان کرده بودند ، میل کند ، عرض کرد :
((
خدایا محبوبترین خَلق خود را براى خوردن این طعام پیش من بفرست ))، همان لحظه من رسیدم و از آن غذا خوردم ، یا تو ؟7
خلیفه اوّل گفت :
تو بودى .امام على علیه السلام فرمود :
آیا منم که پیامبر خداصلى الله علیه و آله و سلم به علم قضا و فصل الخطاب دلالت نمود و فرمود : عَلِىٌّ اَقْضاکُمْ ، یا تو ؟
خلیفه اوّل گفت :
تو بودى .حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود :
آیا منم که پیامبر خداصلى الله علیه و آله و سلم به اصحاب خود دستور داد که به عنوان امیرالمؤ منین به او سلام دهند یا تو؟
خلیفه اوّل گفت :
البتّه تو هستى .امام على علیه السلام فرمود :
آیا منم آنکه به آخرین کلام پیامبر خداصلى الله علیه و آله و سلم شاهد بودم و متولّى غسل و دفن او شدم یا تو؟8
خلیفه اوّل گفت :
آرى توئى .حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود :
آیا از نظر قرابت به پیامبر خداصلى الله علیه و آله و سلم من سبقت دارم یا تو؟
خلیفه اوّل گفت : تو .
امام على علیه السلام فرمود :
آیا براى فرو ریختن بتهاى کعبه و شکستن آنها پیامبر خداصلى الله علیه و آله و سلم مرا بر دوش خود گرفت یا تو را؟
خلیفه اوّل گفت :
البتّه تو را .حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود :
آیا پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم درباره من فرمود که در دنیا و آخرت صاحب لواى من هستى یا درباره تو ؟
خلیفه اوّل گفت :
در باره تو فرمود .

امام على علیه السلام فرمود :
آیا تو بودى آن کس که پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم در حقّ او به فاطمه سلام الله علیها فرمود : (( تو با کسى ازدواج کردى که از حیث ایمان و اسلام بر همه مقدّم است ))، یا من بودم ؟
خلیفه اوّل گفت :
آن شخص تو بودى .حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود :
آیا تو بودى که روز قلیب ((بدر)) مَلَک هاى هفت آسمان به او سلام دادند ، یا من بودم ؟
خلیفه اوّل گفت :
البتّه تو بودى .امام على علیه السلام فرمود :
آنگاه که رسول خداصلى الله علیه و آله و سلم دستور داد همه آنهائى که درب خانه شان به مسجد باز مى شُد، باید بسته شود، بجز دَرِ خانه على .و فرمود : (( هر آنچه خداوند بر من حلال کرد، بر على حلال است )) ، آیا تو آنکس بودى یا من ؟
خلیفه اوّل گفت :
البتّه تو بودى .پیاپى حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام از مناقب و فضائل خود ، که خداوند و پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم آنها را به آن حضرت داده بودند ، بیان مى فرمود و خلیفه اوّل نیز همه آنها را تصدیق مى کرد .
آنگاه فرمود :پس چه چیز تو را از خدا و پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم و دین خدا بازداشته و مقامى را که اهلیّتِ آن را ندارى تصاحب کردى ؟
خلیفه اوّل در حالى که سخت ناراحت بود، گفت :
یا اباالحسن راست فرمودى ، امروز را به من مهلت بده تا در این باره بیندیشم .

امام على علیه السلام قبول نمود . او از نزد آن حضرت به خانه خود مراجعت کرد و با کسى حرف نزد و شب خوابید و پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم را در خواب دید ، چون به آن حضرت سلام کرد ، آن بزرگوار روى مبارکش را از او برگردانید.
خلیفه اوّل گفت :
یا رسول اللّه ، آیا دستورى فرموده اى که من آن را بجا نیاورده ام ؟
حضرت فرمود :
با آن کس که خداوند و پیامبرش او را دوست مى دارند دشمنى کرده اى ، حقّ را به اهلش بازگردان .
خلیفه اوّل گفت :
آن شخص کیست ؟
پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم فرمود:
او همان کسى است که بر تو عتاب کرد و او على بن ابیطالب علیه السلام است .خلیفه اوّل گفت :یا رسول اللّه صلى الله علیه و آله و سلم من حقّ را به او باز مى گردانم .و دیگر آن حضرت را ندید.سحرگاه خلیفه اوّل خدمت على علیه السلام آمد و گفت :
یا اباالحسن دستت را باز کن تا با تو بیعت کنم .و آنچه را که در خواب دیده بود براى آن حضرت نقل کرد.على علیه السلام دست خود را گشود و خلیفه اوّل با آن حضرت دستِ بیعت داد.
حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود :
برگرد به سوى مسجد ، آنچه را که در خواب دیده اى و آنچه میان من و تو اتّفاق افتاد ، آن را به آگاهى مردم برسان .خلیفه اوّل در حالى که تغییر یافته و خود را ملامت مى کرد، به سوى مسجد مى رفت که در راه به خلیفه دوّم برخورد ، و ماجرا را براى او تعریف کرد.خلیفه دوّم گفت :
به خدا اى خلیفه ، گولِ سِحر بنى هاشم را نخور و به آنها وثوق نداشته باش ، این نخستین سِحرِ آنها نیست و از این کارها زیاد مى کنند.
از این حرف هاى اغوا کننده بسیار گفت ، تا خلیفه اوّل را از عزم خود منصرف ساخت و مجدّدا او را به امر خلافت برگرداند.9


1-
در ذخائر العقبى از زید بن ارقم روایت شد : اوّلین کسى که اسلام آورد ، على بن ابیطالب علیه السلام بود. مرحوم علاّمه امینى در جلد 3 الغدیر ص 236- 219 در این رابطه از ائمّه حدیث و حافظان روایاتى بالغ بر صَد حَدیث روایت کرده است : نخستین کسى که ایمان آورد على علیه السلام بود.
2-
صواعق المحرقه ص 119 و سایر کتب اهل سنّت و شرح حدیدى ج 6 ص 168
3-
اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ و یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا ، در جلد اوّل مشروحا بیان شده .
4-
آیه 8 سوره دَهر
5-
منظورِ امام ، برادرش جعفر طیّار است .
6-
کتاب ینابیع المودّه ج 1 ص 91
7-
ریاض نضره ج 2 ص 320 ، و مستدرک ج 3 ص 131
8-
قبلا شرح آن گذشت .
9-
احتجاج طبرسى ج 1 ص 184- 157 - و - ناسخ التّواریخ ج خلفاء ص 77 (برخى از این مناقب شمرده شده را ابن ابى الحدید در ج 6 ص 168 شرح خود در جلسه شوراى خلیفه دوّم از امام على علیه السلام نقل کرده است .)

الگوهاى رفتارى امام على علیه السّلام
جلد نهم

http://www.askdin.com/showthread.php?p=141227#post141227

شیعه شده

روضه امام حسین علیه السلام شیعه‏ام کرد

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ «حجت الاسلام والمسلمین شریف زاهدی» طلبه نوشیعه زاهدانی که بیش از ده سال است به تشیع گرویده در دانشکده علوم قرآنی قم جریان شیعه شدن خود را اینگونه برای دانشجویان بیان نمود:

«بنده محمد شریف زاهدی اهل نیک‏شهر استان سیستان و بلوچستان هستم. بعد از 11 سال تحصیل در مدارس و حوزه‏های علمیه اهل سنت، با شنیدن روضه امام حسین (علیه السلام) بارقه هدایت در دلم پدید آمد و پس از تحقیقات مفصل در سال 1382 به مکتب نورانی اهل‏بیت علیهم السلام مشرف شدم.

یکی از اساتیدم «مولوی عیسی ملازهی» امام جماعت مسجد محمد رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بود. گاهی که برایشان مشکلی ایجاد می‏شد و نمی‏توانست به مسجد برود، بنده را به جای خود می‏فرستاد تا نماز جماعت را اقامه کنم. شب عاشورای سال 1375 بود و من به جای استادم به مسجد رفتم و نماز عشاء را خواندم. همه مردم از مسجد بیرون رفتند. من آخرین نفری بودم که از مسجد بیرون آمدم و درب مسجد را قفل کردم. می‏خواستم به مدرسه برگردم که صدای سخنرانی از حسینیه شیعیان مهاجر چابهار که در فاصله پنجاه متری مسجد بود، توجهم را جلب کرد.

کنجکاو شدم تا بدانم سخنران چه می‏گوید؛ زیرا به ما گفته بودند که هر چه روحانیون شیعه می‏گویند، دروغ است. به این نیت رفتم که ببینم چه دروغ‏هایی می‏گوید. نزدیک حسینیه شدم. می‏خواستم وارد حسینیه شوم ولی خجالت کشیدم؛ چون لباس مولوی‏ها بر تن من بود.

آهسته کنار پنجره نشستم و به صحبت‏های روحانی شیعه‌ گوش دادم. سخنرانی او درباره شخصیت امام حسین علیه السلام بود. می‏گفت : "در کتاب مسند احمد حنبل و سنن ترمذی و چند کتاب دیگر، این روایت آمده است که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرموده‏اند : «إن الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة» امام حسن و امام حسین سرور جوانان بهشت هستند و همین طور از کتاب‏های اهل سنت مطالبی به همراه آدرس‏هایشان بیان می‏کرد".

این سؤال به ذهنم آمد که این روحانی شیعه، چگونه کتاب‏های اهل سنت را مطالعه کرده است؟؛ زیرا به ما گفته بودند کتاب‏های شیعه را نخوانید؛ گمراه‏کننده است! چرا آنها ـ شیعیان ـ نمی‏گویند کتاب‏های اهل سنت را نخوانید که گمراه می‏شوید؟،‌ فقط علمای ما چنین می‏گویند؟

سخنرانی‏اش تمام شد و روضه خواندن را شروع کرد. روضه قتلگاه امام حسین(علیه السلام) را خواند که روضه جانسوزی بود؛ به طوری که اشک‏های من ملای سنی که تا آن لحظه، حتی یک قطره اشک هم برای مظلومیت امام حسین(علیه السلام) نریخته بودم، سرازیر شد و بسیار گریه کردم.

قبل از آن‏که روضه تمام شود، بلند شدم و به مدرسه برگشتم. به اتاقم رفتم و خواستم بخوابم؛ ولی سخنان روحانی شیعه فکرم را به خود مشغول کرده بود. طاقت نیاوردم. به کتابخانه حوزه رفتم تا آن روایت را پیدا کنم.

البته قبلا روایت "سیدا شباب" را در کتاب "مسند احمد" دیده بودم؛ ولی برای آن‏که دلم آرام شود، به سراغ روایت و سند آن رفتم. آن را پیدا کردم و پس از آن، کتاب "حیات الصحابه" را برداشتم و با کمال تعجب دیدم که آنچه روحانی شیعه نقل کرده، صحیح است. به خودم گفتم: اینها، مطالبی است که از کتاب‏های ما نقل می‏کنند، پس معلوم است که خیلی از کتاب‏های ما را مطالعه کرده‏اند و مطالب زیادی از ما می‏دانند.

آن شب، شب عجیبی بود. سؤالاتی وجود مرا فرا گرفته بود و هر چه فکر می‏کردم نمی‏توانستم خودم را قانع کنم! از خود سؤال می‌کردم: "آیا شیعیان آنچنان که وهابیان تبلیغ می‏کنند، واقعا مشرکند؟!" لحظه‏ای با خودم فکر کردم، عجیب است! آن‏طور که در آیات قرآن و روایات آمده است، مشرکان مخالف خدا و پیامبرند و مخالف با دین مبین اسلام هستند! پس اینها ـ شیعیان ـ چه نوع مشرکانی هستند که  خداوند و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را قبول دارند و حتی به اهل‏بیت پیامبر محبت می‏ورزند و بر منبرهایشان نیز از پیامبر اسلام مدح و تعریف و بر مصائبشان گریه می‏کنند؟! به دلم افتاد که امکان ندارد اینها مشرک باشند.

بعد از این بود که تحقیق درباره‌ تشیع را آغاز کردم و اولین بار با مطالعه‌ کتاب شبهای پیشاور نوشته  «مرحوم سلطان الواعظین شیرازی» بسیاری از حقایق برایم روشن شد و می‌دیدم بسیاری از مطالبی که از منابع اهل سنت در این کتاب ذکر شده، مورد تایید همه‌ فرق اهل سنت است و این برایم خیلی جالب بود.

سپس تحقیقات خود را ادامه دادم و کتاب‌های بیشتری مطالعه کردم تا به این نتیجه رسیدم که تشیع حق است و از سال 79 به صورت تقیه و پنهانی شیعه شدم و در سال 82 تصمیم گرفتم که این مطلب را آشکار کنم و رسماً آن را اعلام کردم

مجموعه صوتی شبهای پیشاور

سخنرانی عالم سنی که شیعه شد

پرسش وپاسخ با عالم سنی که شیعه شد

سئوالات بی پاسخ شیعه از اهل سنت و

وهابیت!؟

ویژه نامه محرم۸۹

ویژه نامه ماه محرم ۸۹ :

{ پیامک ماه محرم }

{ دو پرسش پیرامون عزاداری از آیت الله صافی گلپایگانی }

{ هشت نکته عزاداری از دید حجت الاسلام قرائتی }

{ تفسیری از شعر حافظ درباره امام حسین (ع) }

{ داستان هایی از زمین کربلا – کتاب الکترونیکی مذهبی موبایل ویژه ایام محرم }

{ تصویر اختصاصی زیبا از امام حسین (ع) }

{ چهل حدیث منتخب از حضرت امام حسین (ع) }

{ دعاهای امام حسین(علیه السلام) }

{ حکایت – شیر زن کربلا }

{ حضرت امام حسین (ع) در کلام مقام معظم رهبری }

{ در آمدى بر سیره قرآنى امام حسین (علیه السلام) }

{ آثار و برکات تربت پاک سید الشهداء (علیه السلام) }

{ سند زیارت عاشورا }

{ نهضت کربلا از دیدگاه اهل سنت }

{ عزت نفس امام حسین (ع) }

{ حج امام حسین علیه السلام در کربلا }

{ پخش مستقیم حرم امام حسین علیه السلامبخش ویژه }

{ پخش مستقیم حرم ابوالفضل العباس علیه السلام - بخش ویژه }

{ توسل به امام حسین (ع) _صوتی }

{ نرم افزار شور شیرین ویژه محرم برای موبایل }

{ نرم افزار ویژه نامه محرم برای موبایل }

{ راز اشک برای امام حسین (ع) }

{ زیارت عاشورا با صدای ملاباسم کربلایی_صوتی }

{ فلسفه قیام حسینى }

{ سخنرانی علامه جعفری با موضوع حسین (ع) و زندگی_صوتی }

{ جلوه هایی از توسل به سید الشهداء در سیره امام خمینی (ره)}

{ دو تصویر زیبا با موضوع امام حسین (ع) }

{ فضایل امام حسین (ع) در قرآن کریم }

{ زیارت امام حسین (ع) از نگاه معصومان (ع) }

{ تصاویری از کربلای معلی }

{ ارتباط امام زمان (ع) با امام حسین (ع) }

{ چهل حدیث نورانی درباره امام حسین (ع) }

{ زینب زینب با صدای سلیم موذن زاده _صوتی }

{ روضه حضرت عبدالله (ع) با صدای میرداماد _صوتی }

{ مجموعه تصاویر با موضوع حضرت اباعبدالله الحسین (ع) }

{ حضور انبیاء (ع) در زمین کربلا }

{ دعای تربت مقدسه امام حسین (ع) _صوتی}

{ بزرگترین انگیزه قیام امام حسین (ع) }

{ فونت عاشورا }

{ اشک ‌ریختن حضرت آدم بر نام امام حسین (ع) }

{ تصویر سه بعدی بین الحرمین _ویژه }

{ عمو عباس (ع) با صدای سید مجید بنی فاطمه _صوتی }

{ عاشورا از نگاه قرآن (۱) }

{ استاد فاطمی نیا با موضوع امام حسین (ع) _صوتی }

{ قطعه ای از زیارت عاشورا با صدای مقام معظم رهبری _صوتی }

{ نکاتی درباره‏ ی روش مرثیه خوانی }

{ درباره زیارت عاشورا }

{ روضه امام حسین (ع) با صدای حاج سعید حدادیان _صوتی }

{ عاشورا از نگاه قرآن (۲) }

{ مختار با حرمله قاتل علی اصغر(ع) چه کرد؟ }

{ دو کرامت از حضرت اباالفضل عباس (ع) }

{ حضرت اباالفضل عباس (ع) درکلام بزرگان }

{ عاشورا از نگاه قرآن (۳) }

{ روضه حضرت عباس (ع) با صدای حاج منصور ارضی _صوتی }

{ مناجات های عاشورایی }

{ دل‌نوشته عاشورایی آیت‌الله صافی گلپایگانی }

{ زیارت حضرت ابوالفضل(ع) _صوتی }

{ مداحی حاج سید مهدی میرداماد برای علمدار کربلا (ع) _ صوتی }

{ عاشورا از نگاه قرآن (۴) }

{ پیامک های عاشورا }

{ شعر عاشورایی از مرحوم شهریار }

{ نماهنگ عاشورایی السلام علی الحسین _صوتی و تصویری }

{ مجموعه تصاویر ویژه ماه محرم }

{ عاشورا از نگاه قرآن (۵) }

{ حکایت عزم شهادت }

{ اسامی قاتلان شهدای کربلا }

{ شرح حال اسرای کاروان کربلا }

{ روضه‌‌خوانی رهبر انقلاب در مصائب حضرت اباعبدالله(ع) در سال۱۳۶۷ }

{ شهدای کربلا – شهید موقع بن ثمامه اسدی }